داشتیم با رونیا حرف میزدیم که یهویی چشمش به موهام افتاد و با استرس گفت واااااااااااای نرگس موهات سفید شده. چند تار موی سفید از دو سال پیش تو موهام پیدا شدن. منم گفتم خوب رونیا جون مامان داره پیر میشه. یهو زد زیر گریه و کلی گریه کرد که من نمیخوام تو پیر بشی باید همین جور بمونی. راستش دختر مهربونم وقتی منم قد کشیدنت رو می بینم همین بغض و گریه سراغم میاد منم دوست دارم تو همون شکلی بمونی و تغییر نکنی. وقتی کسی رو دوست داری همیشه ترس نبودن و از دست دادنش رو داری. مثل همین حس مادر دختری من و تو...
بعد از مدتها در گوش دادن به یک اهنگ محبوب غرق شدم همین الان یهویی....
تمشک خواهان امواج خیلی مثبت است :)...برچسب : نویسنده : tameshke-khoni بازدید : 78